عليعلي، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

علي هديه آسماني

سينه خيز رفتن

سینه خیز رفتنت مبارک مامان جون .ایشالله دوییدنتو ببینم.... چند روز پيش از حالت نشسته به چهاردست و پا مي شدي و بعد كه واست ني ناي ناي مي خوندم كمرتو جلو و عقب مي كردي . امروز ظهر كه داشتم نهارتو آماده مي كردم از اپن نگاهت كردم ديدم سرجات نيستي . با عجله اومدم بيرون ديدم با سينه خيز اومدي تا در آشپزخونه . منو بگي تا دیدمت خندیدی و ذوق کردی قربون پسر خوش خنده و خوشگلم برم من ... خیلی خوشحالم کردی وروجکم . ...
9 شهريور 1390

تولد علي نازم

در انتظار آمدنت در انتظار آمدنت روزها را چون دانه هاي رنگي منجوق در بند مي كشم لحظه هاي جاري را با عشق رنگ مي كنم تا خانه كوچكمان را آذين بندم. من انتظار آمدنت را مثل خروس قندي آن روزهاي دور با شوق مي مكم و نيكبختي عزيز بودنت را احساس مي كنم. وقتي بيايي و دست هاي كوچك نازت دست بزرگ پدر را از گنجينه اي جاندار بياكند، من گهواره ات را خواهم جنباند، و از روي شانه هاي كوچك تو بهشت خواهد لغزيد، بر من كه تو را دارم بي اعتنا بر آن گام خواهم نهاد آنگاه بهشت زير پاي من خواهد بود و نام تازه من خواهد بود مادر اينك بهشت بر شانه هاي توست و در اندرون من...... علي ناز ما روز شنبه 11 ديماه 1389  ...
9 شهريور 1390

تولد علي نازم

در انتظار آمدنت در انتظار آمدنت روزها را چون دانه هاي رنگي منجوق در بند مي كشم لحظه هاي جاري را با عشق رنگ مي كنم تا خانه كوچكمان را آذين بندم. من انتظار آمدنت را مثل خروس قندي آن روزهاي دور با شوق مي مكم و نيكبختي عزيز بودنت را احساس مي كنم. وقتي بيايي و دست هاي كوچك نازت دست بزرگ پدر را از گنجينه اي جاندار بياكند، من گهواره ات را خواهم جنباند، و از روي شانه هاي كوچك تو بهشت خواهد لغزيد، بر من كه تو را دارم بي اعتنا بر آن گام خواهم نهاد آنگاه بهشت زير پاي من خواهد بود و نام تازه من خواهد بود مادر اينك بهشت بر شانه هاي توست و در اندرون من...... علي ناز ما روز شنبه 11 ديماه 1389 ساعت 10 صبح با وزن 300/3 و قد 48...
9 شهريور 1390

تولد علي نازم

در انتظار آمدنت در انتظار آمدنت روزها را چون دانه هاي رنگي منجوق در بند مي كشم لحظه هاي جاري را با عشق رنگ مي كنم تا خانه كوچكمان را آذين بندم. من انتظار آمدنت را مثل خروس قندي آن روزهاي دور با شوق مي مكم و نيكبختي عزيز بودنت را احساس مي كنم. وقتي بيايي و دست هاي كوچك نازت دست بزرگ پدر را از گنجينه اي جاندار بياكند، من گهواره ات را خواهم جنباند، و از روي شانه هاي كوچك تو بهشت خواهد لغزيد، بر من كه تو را دارم بي اعتنا بر آن گام خواهم نهاد آنگاه بهشت زير پاي من خواهد بود و نام تازه من خواهد بود مادر اينك بهشت بر شانه هاي توست و در اندرون من...... علي ناز ما روز شنبه 11 ديماه 1389 ساعت 10 صبح با وزن 300/3 و قد 48...
9 شهريور 1390

نامه آبراهام لینکلن به آموزگار پسرش

  به پسرم درس بدهید او باید بداند که همه مردم عادل و همه آنها صادق نیستند، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بگویید، به ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر جوانمردی هم یافت می شود. به او بیاموزید، که در ازای هر دشمن، دوستی هم هست. می دانم که وقت می گیرد، اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش، یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد. به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن بر حذر دارید. به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید. اگر می توانید، به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید. ...
7 شهريور 1390

نامه آبراهام لینکلن به آموزگار پسرش

به پسرم درس بدهید او باید بداند که همه مردم عادل و همه آنها صادق نیستند، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بگویید، به ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر جوانمردی هم یافت می شود. به او بیاموزید، که در ازای هر دشمن، دوستی هم هست. می دانم که وقت می گیرد، اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش، یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد. به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن بر حذر دارید. به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید. اگر می توانید، به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید. به او بگویید ت...
7 شهريور 1390

عكسهاي علي تا هفت ماهگي سري دو

        علي در حال عصبانيت ...   علي در حال تعجب ...    علي در حال آرامش ...  علي در حال ذوق ...  علي با عينك كوهنوردي كه بابايي براش خريده ...    علي در بغل پدربزرگ( بابايي )            اين عكسو خيلي دوست دارم ...  علي و دختردايي سارا و پسردايي اميرمحمد ...                         ...
7 شهريور 1390

عكسهاي علي تا هفت ماهگي سري دو

علي در حال عصبانيت ... علي در حال تعجب ... علي در حال آرامش ... علي در حال ذوق ... علي با عينك كوهنوردي كه بابايي براش خريده ... علي در بغل پدربزرگ( بابايي ) اين عكسو خيلي دوست دارم ... علي و دختردايي سارا و پسردايي اميرمحمد ... ...
7 شهريور 1390