حرف زدن علي جون
خيلي دوست دارم علي جون زود حرف بزنه. ولي بيشتر با خودم تنهاست . يه مدت سي دي ايروبيك ميذاشتم . بعد از چند روز به ريتم خانم مربيه ميگه هك دو سه چاااا ( يك دو سه چهار ) سارا ( دختردايي علي كه علي خيلي دوسش داره )
ماما ، بابا ، آبه ( آب ، شير و .... ) ، جيز ( داغ ) ، آب بزي ( حمام ) ، هسي ( مرسي وقتي چيزي بهش ميديم يا بهمون ميده ) ، نه (نه) او ( تلفن )
خيلي هم باباييه و صبحها كه بابا ميخواد بره سركار بيدار ميشه و دنبالش گريه ميكنه . از يك سالگي توي اتاق خودش ميخوابونمش و البته چند بار بهش سر ميزنم ولي بعضي وقتا گريه ميكنه و نصف شب ميارمش پيش خودمون مييخوابونمش. يه روز هم كه ساعت 9 بيدار شد و نگاه به بالش كنارش كرد و زد زير گريه . با سرعت از تخت اومد پايين و دويد طرف دم در و اتاقا دنبال بابايي ميگشت نميدونم شايد خواب ديده بود و دنبال بابايي ميگشت . خيلي وقتا هم توي بغل بابايي خوابش ميبره. وقتي هم نشستيم مرتب مياد بهش بوس ميده و ميره.