جاهايي كه علي با گريه از كنارش رد ميشه!
چند جا تو خونه هست كه كنارش نميشه رد شي و علي گريه نكنه . يكي اجاق گاز كه حتما بايد بشونمش روي كابينت تا آقا آشپزي كنه . اول به هود اشاره ميكنه كه روشنش كنم . بعد به پيشبند اشاره ميكنه كه تن كنم .
خلاصه علي آقا شده سرآشپز و منم كنيز مطبخ سرا!
قوطي چاي رو برميداره و اشاره ميكنه به فلاكس چاي كه سرشو باز كن تا چاي خشك رو بريزه داخلش.
وقتي ميخواد به ظرفاي روي اجاق گاز دست بزنه ميگم داغه اشاره ميكنه به دستگيره كه بهش بدم.
ماشين لباسشويي اول برنامه شستشو رو انتخاب ميكنه و بعد كليد استارت رو فشار ميده و اگه هم روشن نشه به سه راهه نگاه ميكنه و دكمه صفر و يكش رو روشن ميكنه. قفل كودك رو ميزنم تا ماشين دوبله سوبله كار نكنه. قفل كودك رو هم ياد گرفته ولي نميدونه بايد 10 ثانيه نگهش داره.
به خاطر همين شبا تا ساعت 4 يا 5 بيدارم و كارهاي فردامو ميكنم. يه شب هم كه تا صبح نخوابيدم و وقتي بابايي ميرفت سركار من هنوز بيداربودم.
يكي هم تلفن كه آقا عاشقشه و فقط وقتي كار فوري با بابايي دارم گوشي دست علي و تلفن روي بلندگو با بابايي صحبت ميكنم . حتي تلفن عمومي توي خيابون رو هم كه ميبينه با زور و گريه از كنارش رد ميشيم.
يكي هم حوض و فواره هاي پارك هست كه حتما بايد بره و دستش رو با آبش متبرك كنه!