بدون عنوان
علي آقاي ما كه عاشق آب بازي و حمامه . وقتي بيداره جرأت نداريم در حمام رو باز كنيم . داشتم ظرفها رو ميشستم كه ديدم صداش نمياد . بابايي يادش رفته بود در حمام رو ببنده علي رفته بود وانش رو گذاشته بود و نشسته بود و صداش در نميومد.
وقتي كار داشته باشم يه كاسه آب ميكنم و ميذارم داخل وان يا استخرش و كلي باهاش سرگرم ميشه و ميگه آب بزي ( آب بازي )
ا
اينجا هم كه لباساشو كه داخل سبد گذاشته بودم براي شستن برداشته بود و داشت مشت ميزد.
اينجا هم كه خيلي خوش به حالشه و فكر ميكنه كنار درياست!
وقتي بهش ميگيم بينيتو تميز كن .
اينجا هم الكي گريه ميكنه و صداي گريه رو در مياره.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی