عليعلي، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

علي هديه آسماني

خاطرات قبل از تولد

1390/6/9 22:14
نویسنده : مامانی
354 بازدید
اشتراک گذاری

من و بابایی همکار بودیم و تو یک واحد کار می کردیم. عید 1387 بابایی اومد خواستگاری مامانی animated smiley faces for orkut, myspace, facebook و  مامانی هم     animated smiley faces for orkut, myspace, facebook    15 مهر 1387 روز تولد بابایی با هم عقد کردیم و دو ماه بعد 12 آذر 1387 زندگی عشقولانمونو با توکل به خدای مهربون شروع کردیم . Free Animations

 اردیبهشت 88 خدای مهربون به ما توفیق زیارت و حج عمره رو داد. به ما گفتن زمانی که اولین بار خانه خدا رو دیدید به سجده برید و سه تا حاجت و آرزوتونو از خدای مهربون بخواید و من یکی از حاجتام داشتن یک نی نی ناز و سالم و صالح بود که خدا رو شکر بهم داد. من خیلی دوست داشتم نی نی دار بشیم ولی بابایی می گفت چند سال دیگه تا من یه هشت هزاری برم بعد . آخه بابایی کوهنورد حرفه ای هست و سال 87 قله 7000 متری لنین در قرقیزستان رو فتح کرد و مدال برنز آسیا رو داره و در آرزوی فتح اورست و قله های هشت هزاری هست.

عید سال 89 تصمیم گرفتیم یه مسافرت بریم. وسایلامونو جمع کردیم و یزد ، کاشان و قم و  ... روستاهای کاشان رو هم سر زدیم . یکی از اونا روستای تاریخی ابیانه بود با نماهای قرمز چون خاک اونجا قرمز بود و لباس های محلی ساکنینش و اینکه 98 درصد مردم ابیانه باسوادند برام  خیلی جالب بود . کنار روستای ابیانه یه روستای دیگه ای بود به اسم چیمه رود که انگار یه بهشت بود وسط کویر و خیلی زیبا و سرسبز و دیدنی بود. خیلی دوست داشتیم یه شب اونجا بمونیم . تلاش کردیم جایی برای شب ماندن پیدا کنیم که نشد و همینطور که داشتیم برمی گشتیم یه آقایی اومد پیشمون و به ما خیرمقدم گفت. و گفت که از اهالی اونجاست و گفت بیشتر مردم چیمه سید هستند و ما رو به خونه اش دعوت کرد ولی بابایی قبول نکرد. داشتیم خداحافظی می کردیم که گفت : اینجا یک امامزاده ای هست به نام سید جلال الدین مهدی که خیلی کم طاقته و سریع حاجت می ده حتما زیارت کنید و ما هم به بارگاه این امامزاده که در حال تعمیرات بود رفتیم . خیلی جالب بود که همسر و پسر این امامزاده هم کنار این بزرگوار دفن بودند. اونجا از امامزاده یک نی نی سالم و صالح خواستم و من توی همون ماه نی نی دار شدم.http://tokyo.metblogs.com/archives/images/2007/05/baby.gif

کلا خدا رو شکر بارداری خیلی خوب و بدون ناراحتی رو داشتم . نه ویار و حالت تهوع ، نه دل درد و نه کمر درد و علی هم که انقدر صبوره و آرامش خاصی داره و همه ازم می پرسند که تو بارداری چی خوردی و یا چه دعایی خوندی که علی انقدر صبور و آرومه  و من همه اینها را به لطف خدای مهربون و سید جلال الدین مهدی می دونم و به همین خاطر بود که اسم وبلاگ رو هم علی هدیه آسمانی گذاشتم.

 به همه عزیزانی که این مطلب رو می خونند توصیه می کنم حتما از روستاهای کاشان مثل روستای تاریخی ابیانه ، تکیه سادات و چیمه رود دیدن کنید.

 راجع به این امامزاده بزرگوار بیشتر می نویسم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ایلیا
9 مرداد 90 13:06
خوشحالم که حاجتتو گرفتی.امیدوارم روزای پر از شادی و سلامتی کنار همدیگه داشته باشید.علی کوچولو را ببوسید.
بهارک
20 مرداد 90 22:06
سلام..طراحی عکس وقالب وبلاگ..خوشحال میشم سر بزنید.. ممنون میشم ما رو لینک کنید.