عليعلي، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

علي هديه آسماني

آدمهای کوچک را بهتر بشناسیم

آدمهای کوچک را بهتر بشناسیم آدم های بزرگ در باره ایده ها سخن می گویند. آدم های متوسط در باره چیزها سخن می گویند. آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند. آدم های بزرگ درد دیگران را دارند. آدم های متوسط درد خودشان را دارند . آدم های کوچک بی دردند . آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند . آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند . آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند . آدم های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند . آدم های متوسط به دنبال کسب دانش هستند . آدم های کوچک به دنبال کسب سواد هستند . آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند . آد...
31 شهريور 1390

تعمير صندلي

اين صندلي چرا خراب شده ؟ الان درستش مي كنم . . . فكر كنم بايد اين دسته رو بكشم. . . اين چقدر محكمه ! چرا در نمياد ! آهان . . . الان درست شد . هورا .... آفرين به خودم . ديدي كاري نداشت . ماماني اگه وسيله خراب ديگه اي داري بيار درستش كنم .         ...
27 شهريور 1390

تعمير صندلي

اين صندلي چرا خراب شده ؟ الان درستش مي كنم . . . فكر كنم بايد اين دسته رو بكشم. . . اين چقدر محكمه ! چرا در نمياد ! آهان .. . الان درست شد . هورا .... آفرين به خودم . ديدي كاري نداشت . ماماني اگه وسيله خراب ديگه اي داري بيار درستش كنم . ...
27 شهريور 1390

اولين بار آرايشگاه رفتن علي

چند روز پيش براي اولين بار علي نازم رو با بابايي برديم آرايشگاه . مثل آقاها رو صندلي نشستي و آقاي آرايشگر هم موهات رو كوتاه كرد. قربونت برم كه اصلا گريه نگردي البته آقاي آرايشگر بنده خدا هرچي اسپره و شونه رنگي كه داشت روي ميز گذاشته بود تا سرگرم بشي و سرت رو تكون ندي. بعدش هم بابايي موهات رو فشن كرد و رفتيم رستوران .     ...
27 شهريور 1390

اولين بار آرايشگاه رفتن علي

چند روز پيش براي اولين بار علي نازم رو با بابايي برديم آرايشگاه . مثل آقاها رو صندلي نشستي و آقاي آرايشگر هم موهات رو كوتاه كرد. قربونت برم كه اصلا گريه نگردي البته آقاي آرايشگر بنده خدا هرچي اسپره و شونه رنگي كه داشت روي ميز گذاشته بود تا سرگرم بشي و سرت رو تكون ندي. بعدش هم بابايي موهات رو فشن كرد و رفتيم رستوران . ...
27 شهريور 1390

بازم مسافرت شمال

چند هفته پيش بود كه با علي و بابايي رفتيم نمك آبرود و خيلي خوش گذشت . بعد از ماه رمضان مامان جون و دايي ها تصميم گرفتند مسافرت برن و ما هم دوباره باهاشون رفتيم نوشهر و رامسر . علي خيلي پسر گلي بود و خيلي بهمون خوش گذشت. علي و دايي جان     علي و پسردايي اميرمحمد   ...
24 شهريور 1390

بازم مسافرت شمال

چند هفته پيش بود كه با عليو بابايي رفتيم نمك آبرود و خيلي خوش گذشت. بعد از ماه رمضان مامان جون و دايي ها تصميم گرفتند مسافرت برن و ما هم دوباره باهاشون رفتيم نوشهر و رامسر . علي خيلي پسر گلي بود و خيلي بهمون خوش گذشت. علي و دايي جان علي و پسردايي اميرمحمد ...
24 شهريور 1390